به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ محسن کاظمی یکی از فعالان عرصه خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی بهشمار میرود که دارای واژههای خاص خود در روایت تاریخ انقلاب اسلامی است؛ روایتی که در کتابهای وی با زبان تامل و پرسش به نگارش درآمدهاند. کاظمی در نگارش آثارش نگاه متعهدانه را مد نظر خود قرار میدهد و تلاشی را که برای معرفی سوژههای خود صرف کرده میتوان در سطرها و پانوشتهای آثارش دید و به آن صحه گذاشت؛ کوششی که به زعم همکاران و فعالان عرصه تاریخ شفاهی، کارهای او را قابل اعتبار کرده است.
«خاطرات جواد منصوری»، «یادداشتهای سفر شهید صیاد شیرازی»، «خاطرات احمد احمد»، «خاطرات مرضیه حدیدچی(دباغ)»، «شبهای بیمهتاب»، «خاطرات عزت شاهی»، «نوشتم تا بماند» عناوین کتابهای کاظمی را تشکیل میدهند که بیشتر آنها آثار برتر کتاب سال دفاع مقدس، رتبه پژوهش انقلاب و... را کسب کردهاند. از ویژگیهای آثار کاظمی نثر ساده، روان و محققانه است که میتواند بهراحتی با خواننده ارتباط برقرار کند. غالب آثار این نویسنده به دلیل بهرهمندی از روش علمی تحقیق و استفاده از اسناد و مدارک، مورد اعتنا و توجه دیگر پژوهشگران و نویسندگان است. به همین سبب همزمان با ایامالله دهه فجر با این پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی در یکی از سلسله نشستهای «ادبیات و انقلاب اسلامی» در اتاق گفتوگوی خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) ملاقات کردهایم تا از دیدگاهها و سخنان وی در زمینه پژوهشهای تاریخ انقلاب بیشتر جویا شویم.
آقای کاظمی چه دلیلی شما را به سمت فعالیت در حوزه تاریخ شفاهی سوق داد؟
بخش عمده پاسخ به این پرسش و تا حدی انگیزهام از فعالیت و نوشتن در این حوزه را در مقدمه کتابهایم منعکس کردهام. دلیل من برای رفتن به سمت خاطرهنگاری وجود پرسشهای بزرگ در ذهنم درباره انقلاب بود. من سالهای نوجوانی و جوانی خود را در انقلاب گذراندهام و مانند نسل پیش به دلیل محیطی که در آن رشد و نمو داشتم، شیفتگی نسبت به انقلاب پیدا کردم. با وجود علاقه خاص به انقلاب، این مقوله برایم سرشار از پرسش بود. برای یافتن پاسخ این پرسشها کاوش بسیاری کردم تا جوابی برای آنها بیابم، اما در میان کتابها و مقالات بسیاری که مطالعه کردم به پاسخی برای پرسشهای اصلیام دست نیافتم. با وجود این که کتابها و مقالات، سفرنامهها و وقایع تاریخی بسیاری در این حوزه به نگارش درآمده بود، اما به نظر میرسید هدف این است که در بسیاری از این نگارشها حرف اصلی گفته نشود. من به پاسخ پرسشهایم با وجود تلاش و جستوجوی بسیار دست نیافتم تا اینکه در میان این جستوجوها به سوی کسانی که این انقلاب را پدید آوردند، هدایت شدم. به همین دلیل سراغ نفرات اصلی و مبارزان انقلابی رفتم و با آنها گفتوگو کردم و از دلایل، زمینهها، اهداف، عملکرد، شعارها، سیاست و... انقلاب از آنها پرسش کردم.
صحبت با این افراد پاسخی به پرسشهایم نداد چراکه رفتن من به سوی این افراد ذهن آنها را هم متلاطم و برای آنها هم پرسشهایی افزون ایجاد کرد. به هر روی، با همه این تلاشها و بررسیها هنوز برای بسیاری از پرسشهایم پاسخی دریافت نکردهام و همچنان برای رسیدن به پاسخ پرسشها در تلاش و تکاپو هستم و این سبب شد که از خاطرهنگاری به سمت تاریخ شفاهی بروم.
خاطرهنگاری فردمحور پیش میرود و فرد به دنبال پررنگ کردن نقش خود در وقایع و رویدادهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است و گاهی این خاطرهنگاری عرصهای برای تسویه حسابهای شخصی، گروهی و جناحی میشود، و گاه برائتنامهای نسبت به عملکرد گذشته به شمار میآید. همچنین عدهای از آن برای سرپوش گذشتن بر خطاها و گناهان گذشته استفاده میکنند، و گاهی نیز به دلیل انتظار پاداش از آینده دست به خاطرهنویسی میزنند. معتقدم تنها راهی که میتواند این شیوه عملکرد خاطرهنگاری را تعدیل کند، جریان تاریخ شفاهی است. تاریخ شفاهی به این دلیل میتواند تعدیلکننده خاطرهنگاری باشد که روایتهای متفاوت را کنار هم قرار میدهد و این گفتمانها را با هم تراز و سره را از ناسره جدا میکند.
محسنات تاریخ شفاهی را چه میدانید؟
تاریخشفاهی، امکان چندصدایی، باهم دیدهشدن، آزمون پذیری و رفع نیازهای مشترک را فراهم میسازد. به لایه زیرین و کمتر دیده شده جامعه نقب میدهد تا از دیدهها و شنیدههای خود بگوید. در تاریخ شفاهی روایتهای مختلف در کنار هم تعریف، معنا و مفهوم درست از وقایع و پدیدهها را ممکن میسازد. پژوهش در تاریخ شفاهی جایگاه والایی دارد. روایتها و مشاهدات راویان هنگام مصاحبه با پرسشهای درست و بجا و نیز پس از مصاحبه با پژوهشهای میدانی و اسنادی راستیآزمایی میشوند. مواد و منابع حاصل از تاریخ شفاهی به تاریخ نزدیکتر است تا خاطره. البته این حوزه نیز ازآسیبها و به ویژه تنگناهایی برخوردار است.
و چرا تاریخنگاری انقلاب؟
اگرچه من در حوزه جنگ نیز آثاری را منتشر کردهام اما بیشتر در حوزه تاریخ انقلاب چشم سفتهام. اگر تاریخنگاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی را 100 واحد در نظر بگیریم، 80 تا 90 واحد مطالب انتشار یافته آن به دفاع مقدس اختصاص دارد و سهم تاریخنگاری انقلاب از این عرصه بین 20 تا 10 واحد تا کنون است. اما چرا نویسندگان چندان تمایلی به قلم زدن در حوزه انقلاب ندارند؟ به این دلیل که عرصه انقلاب دارای حساسیت زیادی است، اما تکلیف دفاع مقدس مشخص است و این به سبب پسوند مقدسی است که بر آن قرار دارد. در واقع نوشتن در این عرصه آسانتر است به ویژه اگر در بحث تحلیل آن ورود نکنید و تنها به ثبت خاطرات بازداشتگاهها، اردوگاهها و عملیاتهای آن بپردازید، بسیار پژوهش آسانی خواهد. اما حوزه انقلاب موضوع خطیری است که در یک مرز باریک ایدئولوژیک حرکت میکند که در زمان پیدایی آن دستهها، گروهها و سازمانهایی فعال بودند و امروز از آنها هیچ رد و نشانی جز در کتابهای تاریخی نمیتوانید ببینید. از طرفی پرداختن به این گروهها بسیار حساس و خطیر است و این مرزهای ایدئولوژیک برای پژوهشگران و نویسندگانی که میخواهند در این عرصه تحقیق کنند، نگرانکننده است.
من به دلیل تعهدی که به حوزه انقلاب دارم همچنان به پژوهش در این زمینه مشغول هستم، اگرچه قلم زدن در حوزه دفاع مقدس برایم بسیار آسانتر است زیرا اسناد و مدارک آن در دسترس و کارهای این حوزه زودبازدهتر از انقلابی است که در فاصله دورتری قرار دارد و در حال تبدیل شدن به واقعه تاریخی است.
چرا کتابهای شما تنها در طیف مبارزان مسلمان است و درباره گروههای دیگر فعال در انقلاب اثری منتشر نکردید؟
این کار به منزله آن نیست که من سراغ افرادی که به لحاظ ایدئولوژی مغایر ایدئولوژی حاکم هستند، نرفتهام. من با بسیاری از گروهها و دستهها آشنایی دارم و با شناخت از آنها توانستم به مبارزان مسلمان بپردازم. مبارزان مسلمان این امکان را دارند که در فضای امروز نظرات، حرفها و ایدههای خود را بیان کنند. اما دیگر گروهها وضع فراخی ندارند. البته در خارج از کشور چند جولانی دارند، ولی در داخل کشور منفذی برای تحلیل و بررسی ماهیت، چیستی و چرایی انقلاب از دریچه نگاه آنها وجود ندارد. با این حال پرداختن به مبارزان مسلمان بدون در نظرداشت وضع گروههای غیر اسلامی مانند توده، سازمان چریکهای فدایی خلق، پیکار یا حتی گروههای ملی و سازمان مجاهدین خلق ممکن نیست. از اینرو من در کتابهایم به سرشت و سرنوشت این گروهها، رهبران و اعضای آنها ونیز مرام و اعتقاد و اهدافشان در پانوشتها، پینوشتها و پیوستهای کتابهایم پرداختهام.
درباره تمام گروهها و سازمانهایی که در انقلاب نقش داشتند، تحقیق کردهام و به عنوان محقق و پژوهشگر انقلاب اسلامی بر مطلب و عنوانی مهر حق یا باطل را نمیگذارم و خود را هرگز به عنوان معیار و سنجهای برای داوری نمیدانم. اما این حق را به عنوان کسی که بیش از دو دهه پیرامون انقلاب اسلامی کار میکنم به خود میدهم که گرایش به مباحث انقلاب داشته باشم ولی به خود اجازه نمیدهم که گرایشهایم در کتاب جولان بیابند. اما به خود اجازه میدهم در برابر بسیاری از ادعاهای راویان علامت پرسش بگذارم و گفتارهای آنها را اعتبار کرده و غربال کنم.
مصاحبهگران تاریخ شفاهی برای انجام مصاحبه خود را مسلح به اطلاعات و دادههای بسیار میکنند. من هنگام مصاحبه پاسخ افراد را به چالش میکشم و این کار را هم در صحنه مصاحبه و هم به دور از صحنه مصاحبه با اسناد و مدارک و به امانت گرفتن روایت دیگران انجام میدهم و برای تایید یا رد این گفتوگوها تواتر ایجاد میکنم.
آیا شما گرایشهای شخصی خود را به کار وارد میکنید؟
معتقدم باید به شعور مخاطب احترام قائل شد گرچه گاهی شاهد این هستم که مخاطب به اشتباه در صحنههایی وارد میشود که نباید بشود، و ابزار دست این و آن میشود. در همین امر هم ما مقصریم، اگر ما کار فرهنگی صحیح و اطلاعات درست به مخاطب بدهیم این اتفاق نمیافتد. در کارهایم سعی میکنم اطلاعات درباره موضوعات سیاسی و رخدادهای اجتماعی به مخاطب بدهم تا او به راحتی تصمیم بگیرد و درست یا نادرست بودن صحبتهای راوی را تشخیص بدهد. گاهی یافتهای مغایر با گرایشهای فکری من بوده اما به دلیل مخاطب آن مطلب را آوردهام زیرا با پژوهشهایم ابزار شناخت را در اختیار مخاطب قرار میدهم. اگر در آثارم خلایی مبنی بر نبود اطلاعات دیده میشود به دلیل نیافتن اطلاعات بود.
موفقیتهای دیده شده ما در عرصه تاریخ شفاهی منتشر میشوند اما عدم موفقیتهای ما در این حوزه منعکس نمیشوند، به عنوان مثال ما به بسیاری افراد برای مصاحبه مراجعه میکنیم اما درشکستن سد ذهنی آنها موفق نمیشویم. گاهی آنچه در پانوشتهای کتابهایم آورده میشود درصد کوچکی از رنج و زحمتی بسیاری است که برای آن کشیدهام.
آیا زمان زیادی صرف اطلاعات و یافتههای گردآوری شده در کتاب میشود؟
بارها برای گویاسازی اتفاق یا شخصیتی ماهها زمان صرف شده که در نهایت در چند سطر منتشر میشود اما خواننده متوجه این تلاش لایطاق حتی در حد همان چند سطر هم نمیشود. باید مقدمههای عالمانهای در ابتدای کتابها آورده شود تا در آن به چگونگی شکل گرفتن کتاب اشاره کرد. به عنوان مثال در نگارش کتاب «سالهای بیقرار» به شخصی به نام هاشمیان میرسم که حتی اسم کوچک او را هم نمیدانستم. او معلم مدرسه علوی بود و سوابق او به علت گذشت سالهای زیاد دیگر در این مدرسه وجود نداشت. مرحوم هاشمیان شیوه توسعه و ترویج آزاد کتاب را در پنجاه سال گذشته در ایران راهاندازی کرد و ما امروز این کار را ابداع غرب میدانیم. هاشمیان با یک سوم از حقوق خود کتاب برای مراکز مختلف خریداری میکرد و من این شخص را بعد از گذشت ماهها و تلاش بسیار پیدا کردم.
آقای کاظمی دلیل نگارش کتابهای شما با وقفه زیاد چیست؟
آثار من دیربازده هستند و شتابی برای انتشار کارهایم ندارم و نسبت به نشر آنها بسیار صبورم. آرامش لازمه کارهای من است و این فرایند موجب میشود به اطلاعات بایستهای نائل شوم. در حال حاضر کاری در دست انجام دارم که بیش از ده سال از آغاز آن میگذرد. البته من پژوهش مضاعف دارم یعنی درحالیکه در انتظار به ثمر نشستن برخی مراجعات و جستوجوهایم هستم، پژوهش دیگری را نیز سرانداخته و جلو میبرم.
تاریخ شفاهی در کشور ما در قیاس با دیگر کشورهای دنیا در چه جایگاهی قرار دارد؟
تاریخ شفاهی چارچوب مشخصی در آغاز نداشت و در واقع تجربه بود. هنگامی که ما برای تطبیق گفتههای مصاحبهشوندگان مقایسه انجام میدادیم، متوجه شدیم در دنیا چنین کاری به نام تاریخ شفاهی در حال انجام است. دفتر واحد تاریخ شفاهی حوزه هنری ابتدا با عنوان «دفتر خاطرات» و «واحد خاطره نگاری» شناخته میشد و ما به تدریج به سمت تاریخ شفاهی پیش رفتیم. ما به لحاظ تئوری بسیار ضعیفتر از دیگر کشورها بودیم اما امروز حرفی برای گفتن در این حوزه داریم اما تجربهها و حرفهایمان به دلیل علمی و روشمند نبودن در دنیا مطرح نشده است. درحالی که تجربههای ما بیشتر از دیگر کشورهاست. امروز همچنان مشکل تئوریک و روششناسی در حوزه تاریخ شفاهی اصلیترین تنگنای این حوزه است.
تاریخ شفاهی تریبون ملت است و دموکراتیکترین نوع تاریخنگاری محسوب میشود. من در زمنیه تاریخنگاری علاقهمند به کار درباره افراد گمنام هستم درحالی که در کشور، تاریخ شفاهی به مشاهیر و افراد مطرح میپردازد. افراد مشهوری که درباره آنها کتاب نوشتهام از ابتدا به جامعه معرفی نشده بودند بلکه بعد از چاپ کتاب خاطراتشان معرفی و شناخته شدند.
چرا در مقدمه کتابها تاریخ و جزئیات جلساتی را که گفتوگو در آن انجام شده ذکر کردهاید؟
من سعی میکنم به پارهای از سوالات که در ذهن خوانندگان از فضایی که مصاحبه در آن شکل گرفته است، جواب دهم؛ به ویژه مصاحبههایی که برای من مشکل ایجاد کرده است. گاهی سعی میکنم بخش کوچکی از رنج و زحمتی را که در انجام کار به من وارد شده به خواننده منتقل یا با او تقسیم کنم.
آقای کاظمی آیا شما سبک خاصی را در نگارش کتابهای خود اعمال میکنید؟
من در تاریخ شفاهی اعتقادی به آوردن واژه به واژه یا کلمه به کلمه مصاحبهشوندگان ندارم، اما معتقدم اصالت کلام و بار معنایی را باید نگه داشت. در سبک پیشروی من در بهکارگیری ادبیات و واژهها دقت میشود، به همین دلیل عدهای معتقدند کتابهای من به ادبیات نزدیکترند تا به تاریخ. انتشار کتاب «خاطرات احمد احمد» جریان خاصی از خاطرهنگاری را به وجود آورد بهطوریکه کتاب خاطرات با پاورقیهای گویاشده نسبت به اشخاص، اماکن و حوادث و رخدادها منتشر شد؛ تجربهای که تا آن زمان حاصل نشده بود. این کار باعث وارد آمدن انتقادات زیادی به من شد که چرا چارچوبهای خاطرهنگاری را زیر پا گذاشتهام. اما همین افرادیکه به من در نحوه نگارش کتابم انتقاد میکردند، در سالهای بعد با همین روش کتابهای خود را چاپ کردند.
چرا اقدام به تجدید ویرایش کتاب «سالهای بیقرار» کردید؟
من بعد از گذشت بیش از چهارده سال از انتشار کتاب، تصمیم به تجدید ویرایش آن گرفتم زیرا خاطرات جواد منصوری در فضای بسته و محدودتری نسبت به زمان فعلی منتشر شد و امکان تحقیق کمتری برای من وجود داشت. پرونده کتابهای من همیشه باز است و به طور پیوسته تغییرات را در کتابهایم اعمال میکنم البته این به معنای آن نیست که کتاب را دوباره منتشر میکنم. به عنوان مثال سازمانهای مختلف، اسناد جدیدی را منتشر و افراد دیگری خاطرات خود را بازگو میکنند که منجر به شکلگیری اطلاعات زیادی میشود که در گذشته وجود نداشتند و من آن اطلاعات را به کتاب تزریق میکنم. علاوه بر انتشار اطلاعات جدید، افراد دیدگاههای خود را تغییر میدهند، به همین دلیل کتاب چاپ دهم «خاطرات عزتشاهی» با چاپ اول آن حتی در جلد نیز متفاوت است.
چرا در نگارش کتابهای خود گاهی از اسامی مستعار استفاده میکنید؟
در نگارش کتابهایم گاهی از اسامی مستعار برای بعضی افراد استفاده میکنم تا آبروی آنها حفظ شود و خانواده آنها به دلیل بعضی اشتباهات این اشخاص دچار مشکل نشوند. اما بعد از انتشار اطلاعات درباره این افراد در دیگر کتابها، من هم دیگر سعی در پنهان کردن نام آنها نمیکنم. اخلاقیات در کار ما وجود دارد و به قیمت بیان وقایع تاریخی نباید آن را زیر سوال ببریم. نگاه من به آینده است اما اخلاق امروز را هم در نظر میگیرم.
فرآیند مصاحبه تا چه میزان در کیفیت تاریخ شفاهی میتواند موثر باشد؟
رکن اصلی تاریخ شفاهی مصاحبه است، اینکه مصاحبهگر بتواند با وجود طرح سوالات خوب، ارتباط و اعتماد افراد را جلب کند و به اخلاقیات هم پایبند باشد. همه این موارد در کیفیت مصاحبه تاثیرگذار است. عوامل اولیه و ثانویهای در مصاحبه تعریف شدهاند و به عقیده من عوامل ثانویه مهمتر از عوامل اولیه هستند. حضور به موقع برای انجام مصاحبه و مراعات اخلاقی در مواجه با افراد جزو عوامل ثانویه محسوب میشوند که بسیار دارای اهمیت هستند. در کار تاریخ شفاهی سه نکته دارای اهمیت زیادی است؛ نحوه مصاحبه، خاطره تعریف شده و پژوهش. کسانی که امروز بدون انجام پژوهش مصاحبه انجام میدهند کار تاریخ شفاهی انجام نمیدهند.
پژوهش در کار تحقیق با وجود آزاد نشدن اطلاعات توسط مراکز و سازمانهای مختلف کار سختی محسوب میشود؟
محقق راه خود را برای بیان نظرات خود مییابد ضمن اینکه بعضی سازمانها در حال آزادسازی اسنادشان هستند مانند مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات که اسناد خود را با پالایش و والایش منتشر میکند.
ارزیابی شما از کیفیت کتابهایی که در حوزه تاریخ شفاهی منتشر شدهاند، چیست؟
تاریخ شفاهی مورد نظر قدرتمندان است و امروز تلاش زیادی صورت میگیرد تا مراکزی ایجاد شود که در آن خاطرات این افراد منتشر شود. من از این خاطرات منتشر شده نه با عنوان تاریخ شفاهی بلکه با نام خاطرات گلخانهای یاد میکنم؛ خاطراتی که در فضای غیرطبیعی، خاطرهسازی میشوند و با آن دوپینگ سیاسی میشود.
معتقدم حجم وسیع خاطرات منتشر شده، ضرورت تاریخ شفاهی را بیان میکند. ما باید از خاطرهنگاری به سمت تاریخ شفاهی حرکت کنیم و این کاری است که دنیا در حال انجام آن است. در دیگر کشورها تاریخ شفاهی در دانشگاهها تمرکز دارد و در ایران در در نهادها و سازمانها و مراکز قدرت. در دنیا تاریخ شفاهی از حالت کشوری فراتر رفته و وارد جریان منطقهای شده است. در حال حاضر 18 منطقه تاریخ شفاهی در دنیا وجود دارد و دانشگاهیان غالب کسانی هستند که در آنجا فعالیت میکنند.
دانشگاههای کشورهای مختلف در زمینه تاریخ شفاهی به چه شکل کار میکنند؟
دانشگاهها در سه شکل در زمینه تاریخ شفاهی در دنیا فعالیت میکنند؛ اول گروههای تاریخ دانشگاهها که در دانشگاههایی مانند کلمبیا و هاروارد کار میکنند. دوم کتابخانههای مرکزی مستقر در دانشگاهها که در آن مراکز تاریخ شفاهی به شکل آرشیوهای دیجیتالی تشکیل شدهاند مانند دانشگاه کالیفرنیا و سوم با تاسیس انستیتوها و مراکزی برای کار در حوزه تاریخ شفاهی در دانشگاهها مانند دانشگاه ایندیانا و بایلر.
آقای کاظمی به نظر شما در کتابهای تاریخ شفاهی تا چه اندازه نظریهپردازی میشود؟
تحلیل را نمیتوان از انسانها دور کرد اما سعی و باید تاریخ شفاهی در دور نگهداشتن عرصه از تحلیلها و دیدگاههای امروزی نسبت به وقایع دیروزی است. مصاحبهکننده باید با مهارت فرد را از وضعیت تحلیل امروز جدا کند و به زمان حادثه ببرد و این با نوع سوالات و حالتهای گوناگون مصاحبهکننده ممکن میشود. من بعضی از مصاحبههایم را در ماه رمضان برگزار میکنم زیرا در این ماه افراد تا حدودی از تعلقات دنیوی جدا میشوند و به اصل خود باز میگردند. تاکنون بالاترین میانگین کارهایم در همین ماه بوده است مثلا تمام مصاحبههای من با آقای احمد در ماه رمضان و بعد از افطار تا اذان صبح انجام میگرفت.
گاهی بخشی از خاطرات گرفته شده به صورت آرشیو نگهداری میشوند. آیا گذر زمان باعث آسیب رساندن به خاطرات میشود؟
آسیب به گذر زمان اجتنابناپذیر است ولی ما اصالت را به مصاحبههایی میدهیم که نزدیک به زمان حادثه گرفته شده باشند. مصاحبه و یادداشتی که در زمان جنگ و بمباران گفته و نوشته میشود، دقیقتر از مصاحبه و یادداشت نوشته شده 10 سال پس از جنگ است. من اعتبار اولیه را به مصاحبههایی میدهم که نزدیک به زمان حادثه رخ داده باشد حتی اگر خودم آن را نگرفته باشم. مصاحبههایی که بعد از گذشت چند سال از واقعهای گفته میشوند دچار ناخالصی و توهم مصاحبهکننده میشود.
به نظر شما ارجاع دادن مصاحبهکننده به خاطراتی که در گذشته در کتاب خاطراتش درج شده، کار صحیحی است؟
هدف پرداخت درست به نقش افراد و ماهیت پدیده است و این میتواند از طریق گفتار، نوشتار و یاداشت صورت بگیرد. مهم درست بودن مطالب گفته شده است. زمانی میتوان ارجاع دادن به گزینههای نامبرده شده را دارای اشکال دانست که در آنها اشتباه وجود داشته باشد.
نظر شما